کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : فائزه زرافشان     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فع لن فاعلاتن مفاعلن فع لن     قالب شعر : غزل    

بادها هم پیاده آمده‌اند که ببوسند خاک پایت را           آسمان هدیه می‌دهد به زمین، عطر آن پرچم رهایت را

موج لبّیک می‌رسد از دور، فوج پروانه‌های حضرت نور           عاشقان تو خوب می‌شنوند آیۀ روشن صدایت را


و خدا اینچنین مقدر کرد، که پس از آن همه غریبی و درد           پر و بال فرشته فرش کند دور تا دور سرسرایت را

اربعین، اربعین دلم تنگ است، آه پای رسیدنم لنگ است           همه تن حسرت است آن چشمی که ندیده‌ست کربلایت را

آسمان هم پیاده راهی اوست، مرز مهران، کجاست خانۀ دوست؟           تا که یک گوشه بر زمین بنهم بارِ این بغض بی‌نهایت را

: امتیاز

حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

پایـان عشق بـسته به آغـاز کربلاست            بی‌سر شدن به عشق خدا راز کربلاست

راهی که تا به عرش خدا می‌برد مرا            قـطعاً مـسـیـر جـادۀ پـرواز کربلاست


مائیم و شوق مرقـد شش‌گـوشه حسین            فـاز دل شـکـسـتـۀ ما فـاز کـربـلاست

شش گوشه؛ تل زینـبیه؛ صحن علـقمه            تصویـری از مثلث اعجـاز کربلاست

با یک نظـر به چـهـرۀ زوّار اربـعـین            این دل اسیر سوزِ غـمِ سازِ کربلاست

هرکس که جزء لشکر سقای عشق شد            تحت لـوای فـاطـمـه سرباز کربلاست

این زائری که آمده از مصرع الحسین            خدمـتگـزار شاه سـرافـراز کربلاست

ما را دوباره همنفـس عطر سیب کرد            مهمان لطف حضرت شیب الخضیب کرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در اربعین حسینی

شاعر : ابراهیم زمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : مربع ترکیب

پائیـز بودن، بـرگ‌های زرد می‌خواهد            باران سرودن اشک‌های سرد می‌خواهد
از درد گفتن سینه‌ای پُر درد می‌خواهد            از زینبِ کـبری نوشتن مـرد می‌خواهد


زینب فقط درد و فقط رنج و فقط غم نیست
بانویِ ما بانویِ اشک و آه و ماتم نیست

از جنسِ ایثار و شَرَف، مهدِ شجاعت بود            دریایِ صبر و استقامت، کوهِ غیرت بود
با دست‌هایِ بسته هم در اوجِ قدرت بود            خطبه به خطبه پند و اندرز و نصیحت بود

تاریخ را سرشار از شورِ شهامت کرد
با خطبه‌هایش زینبِ
کبری قـیامت کرد

گفتند این زن کیست؟ حیدروار می‌ماند            در خطبه‌خوانی چون علی قهّار می‌ماند
وقتی غضب دارد قـسـیم الـنّار می‌ماند            مــانــنـد تــیـغِ حــیـدرِ کـرّار مـی‌مـانـد

گفتند این زن نیست؛ قرآنِ کریم است او
ناموسِ «بسم الله رحمنِ الرّحیم» است او

پایان کارش نیست؛ اینجا تازه آغاز است            از مرگ باکی نیست وقتی بالِ پرواز است
یک شیر در زنجیر هم باشد سرافراز است            پروندۀ کرب وبلا امروز اگر باز است

از علم و آگاهی و بیداریِ زینب‌هاست
اسـلام
مـدیـونِ فـداکـاریِ زیـنب‌هـاست

زینب قـرارش رفت امّا باورش هرگز            دار و ندارش رفت امّا معجرش هرگز
یعنی نخواهد رفت معجر از سرش هرگز            آری برادر رفت امّا خـواهـرش هرگز

ساکت نخواهد ماند و غیرت یاد خواهد داد
کاخِ ستم را خطبه‌اش بر باد خواهد داد

حـالا به گـردِ شـمـعِ او پـروانـه می‌آیند            پـروانـه‌هـا دارنـد مـظـلـومـانـه می‌آیـند
کوچِ پـرسـتـوهاست سمتِ خانه می‌آیند            با گوهـری جا مانده در ویـرانه می‌آیند

از شــام دارد واژه واژه نــور مـی‌آیــد
زنـگِ صـدایِ کـاروان از دور می‌آیـد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در برگشت به کربلا

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با قـد خـم آمدم اما سـرافـرازم حـسـیـن            نیستم پیـغـمبر اما پُر ز اعجـازم حسین

کوفه و شامـات را با آه ویـران کرده‌ام            دختر خیبرشکن هستم پُر از رازم حسین


از سر نیزه حواست بود بر من تا به شام            بر تو و بر غیرت‌اللهیت مینازم حسین

ای نــــوای نـــاتـــمـــام آیـــۀ آزادگــی            باقی آن آیـه‌ها را نغـمـه‌پـردازم حـسین

پیکر تو رنگ خون و پیکر من هم کبود            تو شهید مکتب و من نیز جانبازم حسین

تیغ بر من فرصت ابـراز احـساسم نداد            لیک جان بر جای این احساس می‌بازم حسین

تا به راهت سر نبازم، ای امیر لشگرم            در مسیر سرخ عاشورات سربازم حسین

چون توان بی‌تو بودن را ندارم، روح من            در غمت می‌سوزم و با داغ می‌سازم حسین

کاش بودی تا ببـیـنی تا خـراب‌آباد شام            دخترت را من سپر، او بود همرازم حسین

کاش بودی تا برای حـفظ جان کودکان            رو به زجر و اخنس و خولی نیندازم حسین

سر، نگین، خاتم ز دشمن پس گرفتم خوب من            کاش بر زخم تنت قدری بپردازم حسین

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آقـا ســلام! ایـن گــرۀ کـور وا نـشـد            آخـر دوبـاره قـسـمـت ما کـربلا نشد

جا ماندم از مسیر نجـف تا به کربلا            حـالـم بـد است، درد فـراقـم دوا نشد


گـفتم به مادرم که برو حاجـتم بگـیر            با گـریه گـفت، جـان امـام رضا نشد

هی روبروی عکس حرم، زار می‌زنم            سـهـم کـبـوتـر دلـم، ایـوان طـلا نشد

دَرهم بخر دوبـاره و ما را جدا نکن            از زائــران یــار، دل مـا جــدا نـشـد

شرمـنـده! پای مجـلسِ تو کم گـذاشتم            شرمنـده! حـقِّ روضۀ زهـرا ادا نشد

دارا حسین، صاحبِ دارالـشفا حسین            بیـچـاره آنکه بـر غـم او مـبـتـلا نشد

: امتیاز

مناجات اربعینی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تکیه کردم بر همه بر روی دیواری که نیست            یخ فروشم یخ فروش اینجا خریداری که نیست!

آه! چاه جـمکران، دلـتنگ دیدارم چقدر            نامه‌هایم را نبردی پیش دلداری که نیست


گر نمی‌آیـم به چـشم تو همین حالا بگـو            من شکایت دارم از این وقت دیداری که نیست

دوستت دارم ولی حق می‌دهم طردم کنی            دوستی با عاشقِ بد قول، اجباری که نیست

ای کسی‌که تا گرفتارم به دادم می‌رسی            به خدا خیلی گرفتارم، گرفتاری که نیست

نـوکـرم بر نـوکـرانِ نـوکـرانِ نـوکـرت            نوکری ها در قبال لطف تو، کاری که نیست

بین عـشاق حـرم گـفـتـم گـنهکـارم ولی            زود گفتی صبر کن! اینجا گنهکاری که نیست

آبروریزی نشد چون فاطمه فوراً گذاشت            دستمال گریه را بر چشم نَمداری که نیست

یک خطا کردم هزاران سال راهم دور شد            ورنه تا شش‌گوشه اصلاً راه بسیاری که نیست

صحبت از راه است؛ زینب خسته از راه آمده!            پیرتر برگشته است از راه همواری که نیست

گریه کرد و بر سر و بر معجرخود خاک ریخت            با برادر شکوه کرد از کوچه بازاری که نیست

گفت امانت را نخواهی، مانده در ویرانه‌ها            دخترت دق کرده بعدِ تشت و تالاری که نیست

: امتیاز

حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مسمط

فـرش سـیـاه جـاده نـقـش ردِّ پا داشت            آئیـنۀ روحی ترک‌خـورده جلا داشت
این خاک، خاک پاک، عطری آشنا داشت            انـگـار بـوی تـربت مُـهـر مرا داشت


راه نـجـف تـا کــربـلا آغــاز مـی‌شـد            بـال کـبـوتـرهـا یـکـایـک بـاز می‌شد
چـشـمان دنیا محـو این پـرواز می‌شد           
این کوچ یک مقصد به نام: کربلا داشت

این عشق، مجنون را به لیلا می‌رساند            شاه و گـدا را پـای سـفـره می‌نـشـانـد
آهـن‌دلـی را تا حـریـمـش می‌کـشـانـد           
انگار که شش‌گوشه‌اش آهنرُبا داشت

موکب به موکب نالۀ جانکاه خوب است            با سینه زن‌هایش شَوی همراه ،خوب است
آن‌قَدر طعم روضه، بین راه، خوب است            زائر همیشه قَـدر آهی، اشـتهـا داشت

مـا آیـه‌هـای روشـن فـتـح الـمـبـیــنـیم            فـرزنـد خــاکـی امـیـر الـمـؤمـنـیـنـیـم
مـا سـیـنـه‌زن‌هـای یـل اُمُّ الـبــنـیـنـیـم           
آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت

اینجا کـسی جـز اشـک دارایی ندارد            نـام و نـشـان‌هـا نـیـز کـارایـی نـدارد
در عـشـق‌بـازی مُـدَّعـی جـایی ندارد           
در راه می‌مانَد، کسی که ادعا داشت

شب‌گریه‌ها بغض‌گلو را حفظ می‌کرد            با یـار حال گـفـتگـو را حـفظ می‌کرد
این آبـلـه‌هـا آبـرو را حـفـظ مـی‌کـرد           
هر سربلندی در کف پا، زخم‌ها داشت

این‌ روزهـا از درد مـی‌بـارم دوبـاره            از هجـر تو گـریـه شده کـارم دوباره
قـصد
گـریـز روضه را دارم دوبـاره            می‌گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت

با قامتی خم خـانمی از حال می‌رفت            تا سمت جسمی درهم و پامال می‌رفت
آ
ن روضه‌خوانی که تهِ گودال می‌رفت            روی سر خود چادر خیر النسا داشت

اهل قُـریٰ بال و پرش را جمع کردند            با چه مشقَّـت پیکرش را جمع کردند
انگشت بی انگـشترش را جمع کردند           
شکر خدا که روسـتاشان بوریا داشت

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : مربع ترکیب

عــاشـق اما گـنـاه کـارم مـن            دل نـدارم، خـدا که دارم مـن
هـمـه رفـتـنـد بـی‌قـرارم مـن            بـه زیــارت امــیــدوارم مـن


رحـمـت الله واسـعـه نـظـری
کـربـلا لازمـم تـو
بـا خـبری

چشمِ دل خون و چشم سر هم تر            حـالـم از این نـمی‌شود بـد تر
گریه‌دار است حسرت نوکـر            )تـا تــوانـی دلی بـدسـت
آور

دل شکـسـتـن هـنر نمی‌باشد)
قـسـمتم یک سـفـر نمی‌باشد؟

قـوم و خویش جناب سـلـمانم            عــاشــقـی از بــلاد ایــرانــم
دست و پا بوس و عبد سلطانم            دوســتـت دارم و نــمـی‌دانــم

تو که از حال و روزم آگاهی
خاطـرم را چقـدر
می‌خواهی

مـنِ بـیـچـاره بــیـنـوا مـانـدم            همه بـسـتـند بـار و جـا ماندم
از
هـمه دوسـتـان جـدا مـاندم            باز از فـیـض کـربـلا مـانـدم

الـتـمـاس دعــا خــدا حــافــظ
زائـر کــربــلا خــدا
حــافــظ

سخت درگیر و سخت دربه درم            آب شد از خـجـالـتـم جـگـرم
قول دادم به مـادرم که حـرم            حـتـماً امسال اربـعـیـن بـبرم

دسـت نـگـذار بـر دلِ خـونـم
آبرویم که ریخت… ممـنونم

مـاه از بین آسـمـان هم رفت            شمر و خولی و... ساربان هم رفت
همه رفتند، کاروان هم رفت            از تن یک سه ساله جان هم رفت

اولـین زائـری که جـا مـانـده
او رقیه است، مثل ما؛ مانده

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( جامانده های از اربعین حسینی )

شاعر : علی علی بیگی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

سرد و ابری، هوای جا مانده            سـوز دارد صـدای جا مـانده

دل‌شکسته، به گریه می‌گُذَرَد            تک تکِ لحظه‌های جا مانده


شـوقِ دائـم نـصـیب زائـرها            بغض و حسرت برای جا مانده

ربّـنـا! روزی‌ام زیـارت کـن            خـواهــشِ ربـنـای جا مـانـده

شهرِ خلوت، سکوت و تنهایی            این شده مـاجـرای جا مـانـده

می‌کِشد آه و سینه‌اش تنگ است            نـوکـرِ بـی‌نــوای جـا مـانـده

چـاره‌ای نیست می‌شود حالا            روضه‌هـا کـربلای جا مانده

ای رفیقان به مِهـر بردارید!            یک قدم هم به جای جا مانده

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( اربعین حسینی )

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هر نفس هر دم برایت سینه خواهم زد حسین            در نشاط و غم برایت سینه خواهم زد حسین

از منِ عاشق اگر باشد، به رسم نوکری            روز محشر هم برایت سینه خواهم زد حسین


سال‌ها دست مرا محکم گرفتی دستِ‌کم            سال‌ها محکم برایت سینه خواهم زد حسین

اربـعـیـن پـای پـیـاده‌ از نجـف تا کربلا            پای هر پرچم برایت سینه خواهم زد حسین

از تصور کردنش هم سخت می‌ترسم؛ مگو            روزگاری کم برایت سینه خواهم زد حسین

در نجف در کربلا در کاظمین و سامرا            در همه عالم برایت سینه خواهم زد حسین

: امتیاز

افتتاح کانال سایت آستان وصال در ایتا

شاعر : نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : 0

با عنایت به درخواست های تعدادی از کاربران عزیز؛ در پاسخ به این اوامر و همچنین جهت تسهیل بهتر برای کاربران؛ کانال سایت در ایتا ایجاد گردید، دوستانی که تمایل دارند عضو کانال باشند در همین جا کلیک نموده و یا از طریق لینک زیر وارد کانال شده و عضو شوند

لطفا با نشر و تبلیغ لینک این کانال؛ شما نیز در این خدمت به آستان اهل بیت سهیم باشد

    https://eitaa.com/astanevesal


: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مرتضی جام‌ آبادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

رسانده است به لب‌های شیعیان، جان‌ها            تنی که دوخته شد بر کـفن، ز پیکان‌ها

گهی ز بارش اشک و گهی ز بارش تیر            سـفـیـنه‌ای‌ست گرفـتار، بین طـوفـان‌ها


به روی دست عزیزان خود شود تشییع            تـنی نـجـیب‌تر از گـل به زیر باران‌ها

به دامن کفنش گرچه گل ز خون روئید            بر او مـلائکه گـل می‌بـرد به دامـان‌ها

قدح به خون جگر می‌زند مگر عباس؟            به روی لب بفـشارد ز بس که دندان‌ها

حـسین کز غـم او جامه می‌درد افلاک            چو لالـه از غـم او می‌درد گـریـبـان‌ها

به سـر سـلامـتـی خـواهـر و برادر او            یکی نـیـامـد از آن قـوم نـامـسـلـمـان‌ها

تأسّفی که ز یوسف نصیب یعقوب است            نصیب زینب کـبـری بُوَد ز هجـران‌ها

یتـیم! هرکه بگرید به درد و داغ حسن            شـود به روز قـیـامت قـرین خـنـدان‌ها

: امتیاز

مدح و مرثیه امام مجتبی و امام حسین سلام الله علیهما

شاعر : سیدپوریا هاشمی بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

در هـیأت حـسـیـنم و در هـیـأت حـسن            در خـدمت حـسـینم و در خدمت حسن

هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن            هم رعـیت حـسـینم و هم رعـیت حسن


دست کرم حسن شد و احسان حسین شد            روح و روان حسن شد و جانان حسین شد

قـبله حـسن، مساحـت ایـمان حسین شد            از مـلـت حــسـیـنـم و از مـلـت حـسـن

در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست            آقا: حسین؛ امام: حسن؛ ماسوا: گداست

اصل بهشت، سینه‌زنی پای این دوتاست            در جـنّـت حـسـیـنـم و در جـنّـت حسن

روح اذان حـسـیـن شد و ربـنـا حـسـن            کـشـتی حسینِ فاطمه شد، ناخـدا حسن

شـیـرینیِ حـسـین حـسین است یا حسن            در "یاحـسین" ریخـته شد لذت "حسن"

پیـر نجـف حـسیـنـیه را تا درست کرد            زینب گریست، ماتم عُظمیٰ درست کرد

زهـرا غذای هـیأتـشان را درست کرد            نان حسـین خـورده‌ام از بـرکـت حسن

ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد            لب‌تـشنه را به سمت سبوی حسین بُرد

ما را حسن پـیـاده به سوی حـسین بُرد            دور حـسـین پُـر شده با رحـمـت حسن

یک روح در میان دو تن بوده از قدیم            پائـین پـای این دو، وطـن بوده از قدیم

صحن حسین، صحن حسن بوده از قدیم            پس خاک کربلاست همان تربت حسن

یک عمر اشک ریخت، به گریه وضو گرفت            از هر مسیر تنگ که می‌دید، رو گرفت

آن گوشوار را که شکـستند، او گرفت            این خاطره‌ست اوج غـمِ غـربت حسن

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

اگرچه خلقـت دنـیا ز نـور پنج تن باشد            کریم اهل بیت ما فـقـط باید حـسن باشد

حسن جان و حسن جانان، حسن ایمان، حسن قرآن            بگو ذکر حسن هرجا مجالی بر سخن باشد


حسین آقاست می‌دانم، خود من نوکرش امّا            حسن اولاست هرجا که شهید بی‌کفن باشد

چه فرقی می‌کند وقتی کریمی دوستت دارد            گدای پشت در مانده، گدایی مثل من باشد

به کاهی، کوه عصیان مرا بخشیده ممنونم            ندیدم هیچ آقایی چنین با حُسن ظن باشد

شرف دارد بقیع او به کاخ هر سلیمانی            شرف دارد به هر سنگی، اگر سنگ یمن باشد

همه‌ گفتند حسین و گفت پیغمبر، حسن جانم            که باید بعد زهرا و علی، او ممتحن باشد

کنار ذکر یامحسن، خدا اسم حسن آورد            به آن معنا که پشت در یکی‌شان خط شکن باشد

همانکه هیزم آورده، دو تا دستِ بزَن دارد            حسن شد مادری اصلاً که کارش سوختن باشد

کنار چادر خاکی به خاک افتاد و بعد آن            مقرر شد مزارش خاکی و بی‌سینه‌زن باشد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل غیر مستند بودن حدف شد؛ ضمناً موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا بهتر است بیت زیر خوانده نشود، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تصور کن که دور سفره او دشمنان جمعند            تصور کن زن او هم حسابی بددهن باشد

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیلن مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

ما جز به نگاهت به کسی دل نسپاریم            در دل گرهی جز سر زلف تو نداریم

جز خاک تو بر جای دگر سر نگذاریم            بی‌زمزمه‌ات یکسره بی‌صبر و قراریم


هر لـحـظـۀ ما شـور تـمـنای تو باشد

در دیـدۀ مـا شــوق تـولای تـو بـاشـد

ای آن که ملک بوده به درگاه تو دائم            جـبریل شده بر حرم و کوی تو خادم

در عشق نباشد به جز از مهر تو لازم            عالم به فدایت شود ای حضرت کاظم

محـبـوب خـدایی و منم عاشق رویت

گر چه همه را قبله بُوَد روی نکویت

ای آنکه جهان است همه تحت پناهت            مولای کـریـمی و دلـم هست گـواهت

ای کاش شود قسمت من نیمه‌نگـاهت            نـوری و عـدو تاب نـدارد رُخِ ماهت

یک لحظه تو را دیدن و پس لذت یک عمر

یک لحظه جدایی ز تو و حسرت یک عمر

آوازۀ عـشـق تـو بـه افــلاک رسـیـده            در سجده سرت یکسره بر خاک رسیده

بر سلـسله خونت ز دلی چاک رسیده            بـالای سـرت بـانـوی غـمناک رسیده

بر جد تو گر نیزه و شمـشیر کـشیدند

بر قلب تو از زخم زبان تـیر کـشیدند

جز مهر تو در خـاطـره‌ها یاد نداریم            جـز زمــزمـۀ نـام تـو فـریـاد نـداریـم

ما غـیـر رضـای تو که امـداد نـداریم            جز در حـرمش پـنجـره فـولاد نداریم

ما را برسان تا حرم خود ز خراسان

از مشهد او تا حـرمت پر بکـشد جان

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : رسول رشیدی راد نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ای جـلـوۀ لـطـف خـدا بـاب الحوائج            یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج

مشکل ندارد، کار و بارش رو به‌راه است            هرکس که شد همراه با باب الحوائج


از سینه‌اش غم بر طرف گردیده هرکس            از دل صدایت کرده یا باب الحوائج

هرکس که شد ناچار و در زد خانه‌ات را            فـورا شـده حـاجـت‌روا باب الحوائج

از هر طبـیب حاذقی هستی در عالم            بـر درد بـی‌درمـان دوا باب الحوائج

معـنـا نـدارد دست خـالی باز گـردند            از خـانـه‌ات خـیـل گـدا باب الحوائج

بالاتر از عیسی نه دم‌ها، بـازدم‌هات            بـیـمـار را داده شـفـا بـاب الـحـوائج

واکن گره از کار من با یک نگاهت            دسـتـی بـرآور بر دعـا باب الحوائج

می‌خواهم از لطف زیادت یک‌ زیارت            هم کـاظـمین هم کـربلا باب الحوائج

مشکـل‌گـشایی می‌کـنی از کار عـالم            یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قـبله شد تنـظـیم با قـبـله‌نـمایت هفت بار            کعبه میگردد به دور خاک پایت هفت بار

برده دل از حضرت داوود هر صبح و غروب            آیـه‌هـایِ صوتِ قـرآنِ صدایت هفت بار


باز شد از حاجتش فوراً گره تا با وضو            گفت «یا باب الحوائج» را گدایت هفت بار

گفت «یا موسی بن جعفر» اولِ هر کظم غیظ            دور شد از شرّ شیطان با دعایت هفت بار

هفت بارِ «تو» برابر هست با هفتاد سال            پس نگاهی کن به این «بد» با عنایت هفت بار

هر کسی دارد برای عـشقبازی شیوه‌ای            من که می میرم به تنهایی برایت هفت بار

روزهایی را که احساس کـسالت می‌کنم            میخورم از نُقلِ در مشکل گشایت هفت بار

چشم تو دارالشّفای شهره‌ای در عالم است            میدهد بر مرده جان چونکه دوایت هفت بار

زائرت شد در حقیقت حاجیِ بیت الحرام            با طوافِ کعبهٔ صحن و سرایت هفت بار

سائل آمد کاظمین و ماند و دیگر برنگشت            تا قـدم زد بارِ اول در هـوایت هفت بار

می‌روم مشهد به پابوسِ علی‌موسی الرضا            در طیِ یکسال آینده به جایت هفت بار!

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

این عـشق آخر می‌کـند کار خودش را            این دیـدۀ تـر می‌کـنـد کـار خـودش را

با دست خـالـی بر نـمی‌گـردیم، یـعـنی            موسی‌بن جعفر می‌کند کار خودش را


اشکی که جاری می‌شود در بین روضه            فـردای محـشر می‌کـند کار خودش را

مستی دو چندان می‌شود در پای ایوان            الحق که ساغـر می‌کند کار خودش را

جان می‌سـپارم آخرش در کـاظـمـینت            ایـنـبار نـوکـر می‌کـنـد کار خودش را

: امتیاز

مدح و منقبت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حاجتش را خواست و یکبارِ دیگر نذر کرد           با دلی آشفته و با حالِ مضطر نذر کرد

بردمش با خود حرم، یک لحظه گنبد را که دید           با سلامش زیر لب چندین کبوتر نذر کرد


خیره شد بر دست‌هایش! گفت: می‌خواهم چکار؟!           شک ندارم که النگوی گرانتر نذر کرد

خونِ دل خورد و برایِ من خودش را پیر کرد           تا زمین خوردم فقط «والعصر» و «کوثر» نذر کرد

حاجتم را بر تمام حاجـتـش ترجـیح داد           سال‌ها اوّل دعـایم کرد و آخر نذر کرد

چونکه در چشمم هوایِ استجابت را ندید           بغض کرد و ربّنا گفت و مکرّر نذر کرد

زد ورق با اشک قرآن را نمی‌شد ناامید           پس برای هفـتمین عشقِ پیمبر نذر کرد

بی‌تعـلّـل باز شد از هم گـره پـشتِ گره           تا که مادر سفرۂ موسی‌بن جعفر نذر کرد!

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

اسـمِ تـو آمــد و گِــره وا شـد            دلِ ما مُرده بـود و اِحیاء شد

با تو هـرگـز نـشد ندارد کار            هر محالی در این حرم‌ها؛ شد


نوکرت از تو گفت در مشهد            سـفـرِ کـربـلایـش امـضـا شد

در حـریـمت عـلـیلِ مادرزاد            مددی خواست از خدا؛ پا شد

مادری سفره‌ای براتْ انداخت            بچّـه‌ای کـور داشت بـیـنا شد

مـا شـنـیـدیـم بـابِ حـاجـاتـی            ذکرمان یا اباَ الرّضا... تا شد

همه دیدیم لطف و مِهرت را            با شـمـا ایـن غــلام آقــا شــد

حاجتم روزِ وصلِ دلدار است            تو دعـا کن بگـو گِـره وا شد

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

کِی بـه نـظـر بـنــدۀ نـابـم کـنـی            رحـم بـر این حـال خـرابـم کنی

گر که دلت نیست به من پس چرا            جـلـوه به بـیـداری و خوابم کنی


نقش خودت بر دل من حک نما            تـا کـه ز آیــات کــتــابــم کـنـی

بـا نـظـرت خـاک شـود کـیـمـیـا            می‌شـود آیـا کـه خــطـابـم کـنـی

ذوب شدن در تو حیات من است            می‌شـود آیــا کـه مــذابــم کــنـی

ساقی میخـانه شدن سخت نیست            گر تو نـگـاهـی به شـرابـم کـنی

جام و سبویم زِ مِیِ کـوثـر است

تا بـه لـبـم نـغـمـۀ یا حیدر است

صـفـحـۀ دیـگـر به دلـم بـاز کن            دفـتـری از عـاشـقـی آغـاز کـن

تاب مـده طـرّۀ مـشـکـین چـنـین            کمتر از این ای گل من نـاز کن

گـوشـۀ چـشـمـی بـه تـنـعـّم گشا            از منِ آشـفــتــه گــره بــاز کـن

نـام خـوشـت را به زبـانـم نشان            جـان مـرا زمـزمــه پـرداز کـن

دم بـزن از سـرِّ خــفــیـه بـه دل            سـیــنــۀ مــا را حــرم راز کــن

ای دل مـن جـانـب جــانــانـه‌ات            با پـر بـشـکـسـته تو پـرواز کن

بـال بـزن تـا که هـدایـت شـوی

طـائــر درگـــاه ولایـت شـــوی

بــال گـشــا مــوسـیِّ جـان آمـده            چـشـمـه‌ای از سِــرِّ نـهـان آمـده

تا که ضـلالـت بـرود از جهـان            روح هــدایـت بـه جـهــان آمـده

غـنچه شکـوفه زده بر شاخـسار            یـا گـلـی از بــاغ جــنــان آمــده

جـلــوۀ تـــام کَـــرم کـــردگـــار            نـور کـرامـت بـه عـیــان آمــده

مـاه و سـتـاره به کـنـاری رَویـد            حـضـرت خـورشـید زمـان آمده

روشــنـی چــشــم امــام شِــشــُم            نــور دو چــشــم هـمـگـان آمـده

از افــق عـشـقْ سـعـیـده رسـیـد

غـنـچـۀ دامــان حــمـیـده رسـیـد

: امتیاز